پردهها رُو پس میزنم، نام تُو رُو وا میکنم
پا میذارم تـو ایوون و شهرُو تماشا میکنم
تـو آینهی چشمای من ماه پریزاد شماست
یه دل به من دادی که تا آخر شب یاد شماست
شهر اگه آفتابی باشه چتر تُو رُو بر میدارم
دنیا اگه ابری باشه اسمتُو بارون میذارم
قفل درای بسته با کلید اسمت وا میشه
سکوت من به احترام اسمتون صدا میشه
تازه میشم مثل نفس تـو سینههای بیریا
تازه میشم مثل همین زمزمهها ترانهها
عبدالجبار کاکایی
سلام
دوست عزیز اون یکی وبلاگ خدا دوستم دارد پس چیه؟
www.osho2009.blogfa.com
اون هم معرکه است
این هم عالیه
هر دوتاش را دوست دارم
البته هنوز کامل نخوندم
ولی تا ته آرشیوش را درنیارم ول کن نیستم
به زودی لینکتان میکنم
سلام
زیبا و دلنشین بود
انتخاب زیبایی کردین
ایام به کام